ويراني دستانت را گرفتند و دهانت را خورد كردند به همين سادگي تمام شدي. از من نخواه در مرگ تو غزل بنويسم كلماتم را بشويم آنطور كه خونِ لبانت را شستند و خون ِ لبانت بند نميآمد. تو را شهيد نميخوانم تو كشتهي تاريكي هستي كشتهي تاريكي اين شعر نيست چشمان كوچك توست كه در تاريكي ترسيده است در تنهايي گريه كرده اعتراف كرده است. نميخواهم از تو فرشتهاي بسازم با بالهاي نامرئي اما آنكه سينهات را سوخته به بهشت میرود با حوريان شيرين هماغوشي ميكند با بزرگان محشور
Poems by Elyas Alavi Translation from Persian/Farsi to English by Dr. Zuzanna Olsweska and Fatemeh Shams. 1 Conversation I told my sister Stay away from Kabul’s bazaars Stay away from town squares And the areas of high-ranking officials She told me: But here, Death is like dust in the air Even if you close all the windows Eventually, it gets into your room. 2 پیراهن سرخ به تو می آید یا تو به پیراهن سرخ؟ شگوفه ها را باد باردار می کند یا زیبایی تو؟ The red
درباره این سایت